اين شعر در جواب شعر زيبای كوچه (فريدون مشيری) كه تو پست قبلی گذاشتم توسط خانم سيمين بهبهانی سروده شده ، البته به زيبايی شعر كوچه نيست ولی جالبه . بی تو طوفان زده دشت جنونم
نظرات شما عزیزان:
صید افتاده بخونم
تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم ؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم،
تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم،
تو ندیدی!
نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی .
چون در خانه ببستم ،
دگر از پای نشستم ،
گوئیا زلزله آمد ،
گوئیا خانه فرو ریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی ، تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من ؟
که ز کویت نگریزم
گر بمیرم ز غم دل ،
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدائی ؟
نتوانم ، نتوانم
بی تو من زنده نمانم .....
من اومدم با يک متن جنجالی
لطفاً نظر هم بديد
و در نظر سنجی جديد هم شرکت کنيد
Design By : Night Melody |